عطش، حرارت، لبخند!
 
درباره وبلاگ


افکار آزاد=برداشت درست از زندگی...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 123
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 172
بازدید ماه : 470
بازدید کل : 161085
تعداد مطالب : 204
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



سقوط آزاد




ساعت پراید بنده خدا چند دقیقه ای بعد از ۲بعداز ظهر را نشان می داد. عرق از سر و روی راننده تاکسی می بارید و لب هایش از شدت عطش روی هم نمی ایستاد! تمام ماشینش از هوای دم کرده و دمای بالای ۴۰ درجه به سونا تبدیل شده بود! گهگاهی هم چشمانش از فرط گرما سیاهی می رفت و بسته می شد. اما نه گله ای برلب داشت و نه خشمی بر چهره!

آخرین نفر هم کرایه اش را پرداخت و با احترام راننده بدرقه شد. سعی کردم نیمه پایانی راه را در گفتگو با او بگذرانم. با یک "خداقوت" توجهش را به خودم جلب نمودم. به صورت چین خورده و ابروهای بلندش انعطافی وارد کرد و یک نفس جواب داد: "زنده باشی پسرم". من که توقع چنین برخورد ملیحی را داشتم، گفتم: "پدرجان خوب با گرما دست و پنجه نرم می کنی! عطش امانت را نبریده؟؟"

لبخندی زد و جوابی نداد. اما هرچه بیشتر می پاییدم متوجه حرارت فوق العاده ای در وجناتش می شدم. نزدیک به انتهای مقصد ادامه دادم: "این همه راننده و کارگر و رییس شرکت و ... روزه شان را (به دلایلی) می خورند. دیگر برای شما که زیاد خداوند متعال سخت نمی گیره." چهره درهم کشید و در حالیکه آماده ی ایستادن بود، با صلابت خاصی جمله ای گفت:

"هرچیزی که ما می بینیم تشنگی و خستگیه ... پس کی می تونیم یک ذره هم کربلا رو بفهمیم؟ ... شنیدم اونجا که کمترینش این بوده ..." و بعد در حالیکه اسکناس ۵۰۰ تومانی را از جیب خارج می کردم گفت: "ببین پسرم! دعا که بلدی؟"

و خیلی باطمانینه راهنما زد و رفت...

حدیثی شنیده ام که خداوند پنج چیز را در پنج چیز قرار داده است. یکی از آن ها این است که خداوند متعال اولیای خودش را در میان مردم نهاده است اما مردم اولیای الهی را در مساجد می جویند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : یکی