موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
سقوط آزاد سلام. ورود شما را به جمع تبلیغ کنندگان خوش آمد میگوییم و از اینکه سیستم ایران مارکت سنتر را برای تبلیغ انتخاب نموده اید، خرسندیم و به شما تبریک میگوییم. در این راهنما سعی شده است برای راحتی کار و درک بهتر شما از پنل، مثالهای متعدد همراه با تصاویر ارائه شود. پیشنهاد میشود قبل از استفاده از پنل، این راهنما را بدقت مطالعه نمایید. همین الآن دیر شده زودتر اقدام کنید تا شما هم درآمد حداقل ماهانه 700هزارتومان را تجربه کنید.
...ورود...
محصولات ارزان و متنوع راهم زودتر از بقیه تهیه کنید. دو شنبه 18 شهريور 1398برچسب:, :: 9:16 :: نويسنده : یکی
موجهايي از آب و آتش(اروند) اروند را رودي وحشي خواندهاند. با جزر و مدي هولناك. با دو مسير متفاوت. عمقي وحشتناك، اما حالا خروشي هميشگي... بهتر است بگويم اروند رودي وحشي بود، اما اينك بر خلاف ظاهر ناآرام و متلاطمش، دروني رام و مغموم دارد و بيتاب است، اروند! آرام باش، آرام! ما نيز داغداريم... ادامه مطلب ... چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : یکی
فقط دريا ميداند كه تو كجايي!(خلیج فارس) آن روزها تنها راه رسيدن به آبادان، دريا بود، اما در دريا جنگيدن تنها چيزي بود كه فكرش را هم نميكرديم. ماهها از محاصره آبادان ميگذشت و عراقيها از 360 درجه محيط آن، 330 درجهاش را در اختيار داشتند. آنچه براي ما مانده بود، حد فاصل ميان رود بهمنشير بود و اروند رود. از شمال هم به كارون و خرمشهري ميرسيدي كه مدتها از سقوط آن ميگذشت. بايد از ماهشهر سوار لنج ميشدي و به سمت غرب ميآمدي و اگر هواپيماهاي عراقي امان ميدادند، ميرسيدي به خسروآباد. از آنجا هم روي جاده زير آتش، خودت را ميرساندي به شهر آبادان... ادامه مطلب ... چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : یکی
هر چه هست همينجاست؛ توي كوچههاي خاكي(فتح المبین) اگر تپه به تپه، وادي به وادي اين سرزمين زبان داشت از حماسههاي فرزندان اين سرزمين ميگفت. از پل ناجيان كه عبور ميكني، به شيارهاي معروفي ميرسي كه ماههاي نخست جنگ، شاهد حماسههاي بسيار بودند: شيار شيخي، شيار المهدي، شيار شليكا. اين منطقه، عمليات فتحالمبين را در خود ديده است و امتداد اين جاده ميرسد به سايتهاي رادار چهار و پنج و ارتفاعات ابوسلبيخات و رودخانه رفاعيه... ادامه مطلب ... چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : یکی
اين دژ هرگز گشوده نخواهد شد «دزفول را فراموش نكنيد»! اين جملهاي بود كه در پايگاههاي هوايي عراق، براي خلبانها درشت نوشته بودند. دزفول دروازه خوزستان بود و خوزستان دروازه ايران. اين را هم دزفوليها خوب ميدانستند و هم بعثيها. از همان روزهاي اول، مردم دزفول فهميده بودند كه بايد بمانند، مقاومت كنند، مجروح شوند و شهيد بدهند، تا شهرهاي ديگر بمانند. آنها ياد گرفته بودند كه چطور با يك موشك كه از ناكجا آباد بر سرشان فرود ميآيد، كنار بيايند. مثل آن مادر پيري كه دو تا از پسرهايش شهيد شده بودند، آمده بود كوچه را آب و جارو ميكرد. ميگفت كه دلم ميخواهد وقتي بسيجيها آمدند اينجا، ببينند كه ما هنوز هستيم و پشتشان را خالي نكردهايم. يا مثلاً آن روز كه انتخابات رياست جمهوري بود. شب قبلش پنج تا خمپاره زدند به شهر، فردا مردم شهدايشان را بردند سردخانه، بعد رفتند به كانديدايشان رأي دادند، بعد شهدايشان را بردند به سمت گلزار شهدا تا بگويند نبض حيات، نبض اسلام و انقلاب هنوز در دزفول ميزند. ادامه مطلب ... چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : یکی
با وضو وارد شوید(دو کوهه) «دوكوهه» آخرين ايستگاه قطار بود؛ بچهها از همين جا به مناطق مختلف در خطوط مقدم اعزام ميشدند. دوكوهه نام آشناي همه رزمندههاست. ردپاي همه شهيدان را ميتواني توي دوكوهه پيدا كني. دوكوهه پادگاني نزديك انديمشك و متعلق به ارتش كه زمان جنگ، بخش جنوبي آن سهم سپاه شد. اين ساختمانهاي خالي هر كدام حكايتي هستند براي خودشان. گوشات را روي ديوار هر كدام كه بگذاري، صدايي ميشنوي. صداي يكي كه روضه قاسم ميخواند، صداي كسي كه روضه علي اكبر...، اينجا ديوارها هم چون بچهها زخمياند هنوز. نگاه كن شايد پوكه فشنگي تو را مهمان گذشته كند، تعجب نكن. گاهي وقتها، عراقيها بمبهايشان را يكراست سر همين پادگان خالي ميكردند، تا شايد اينجا خالي شود... ادامه مطلب ... سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : یکی
قايقهايي كه آن شب مركب شهدا بودند (نهر عرايض) از خرمشهر به سمت شلمچه كه ميروي به دژباني شلمچه و بعد، به نهري ميرسي كه به آن ميگويند: نهر عرايض. پلي كه از رويش عبور ميكني، بازسازي شدة پلي است كه امروز به آن ميگويند «پل نو». اين پل، نه تنها دروازه ورود بيگانهها به ايران بود، بلكه پل مقاومت نيز هست و چه بسيار مقاومتهاي جانانهاي كه به خود نديده است در شهريور ماه 59. همان شهريور سياهي كه با خون بچهها سرخ شده بود. نهري زير اين پل جاري است كه از اروندرود منشعب شده است و نخلستانهاي خرمشهر را سيراب ميكند. پل را زده بودند روي عرايض كه خرمشهر را با روستاهاي مرزي اطراف شلمچه، ارتباط دهند. در محل اتصال نهر به اروندرود، يك سمت گمرك و سمت ديگر قصر ويران شده شيخ خزعل قرار دارد. كربلاي چهار و پنج، در كنار اين نهر؛ كربلا شد؛ گويي اين نهر فرات بود و حماسههاي كنار آن، حماسه حسينيان!... ادامه مطلب ... سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : یکی
حسينيه يعني عطر صلوات رزمندگاني كه خسته و كوفته از عمليات برميگشتند تا با همعهد و پيماني ببندند كه تا راه دوستاني كه كفن از خون داشتند را ادامه دهند؛ يعني خاطره شربتها و چاييها، خندهها و شوخيهاي قبل از عمليات و گريهها و مرثيه فراق دوستان همرزم در بعد از عمليات، حسينية يعني سرزمين هيئتي كه حسيني شدند. ... ادامه مطلب ... سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : یکی
صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |